طبابت

گر طبیبانه بیایی به سر بالینم ///// به دو عالم ندهم لذت بیماری را

طبابت

گر طبیبانه بیایی به سر بالینم ///// به دو عالم ندهم لذت بیماری را

مشخصات بلاگ

در عصر حاضر سه مکتب طبی به طور عمده نفس می کشند:
طب قدیم!
طب جدید!
طب تلفیقی!
اکثر مطالبی که به اسم طب سنتی و طب قدیم در جامعه تبیین می شود در واقع طب تلفیقی هست!!!
اما بنده در اینجا فقط و فقط قصد دارم به ترویج طب قدیم که پایه ای وحیانی دارد بپردازم.
باشد که مقبول افتد!

آخرین نظرات
نویسندگان

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «طب یونانی» ثبت شده است

و از جمله علوم ضروریه مر او را، ده علم است:

اوّل‏: علم فقه و حدیث است و تبعیت و ولاى اهل بیت- صلوات اللّه علیهم-؛ به حکم آیه کریمه‏ «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى‏»[1] و آیه وافى هدایت‏ «قُلْ هذِهِ سَبِیلِی أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى‏ بَصِیرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِی»[2]، اساس و بنیاد دین خود را بدان استوار دارد؛ تا آن که به ورود شکوک و شبهات شیاطین نفسانیه و شیاطین إنسیه باید که‏ از جادّه استقامت نلغزد و منهزم نگردد.

و دوم‏: علم اخلاق است که آن را، خوب ورزد، و مَلَکه خود گرداند بعضى از آن را تا؛ صاحب خُلق نیکو باشد.

و سوم‏: علم حکمت است؛ براى تأیید و تشیید و تحقیق معانى و نکات و لطایف کلام و حُسن بیاناتِ صاحبان شریعت- صلوات اللّه علیهم-، که از آن شرافت و علوّ درجه و رفعت شأن آن‏ها معلوم مى‏ گردد. و عامل به علم حکمت باشد؛ یعنى حکیمِ راست گفتار و درست کردار و «واضعِ شى‏ء در موضع لایق آن» و تابع حقّ و أمر حقّ باشد، نه تابع هوا و هوس. و آن که علم حکمت را براى إباحت و یا مخالفت شریعت آموزد؛ یعنى اصل شریعت را قرار دهد و حکمت را تابع و آلت فهم آن، نه بالعکس که موافق رأى و خواهش خود تأویل نماید آن را.

چهارم‏: علم منطق است؛ خصوص کلّیات خمسه و معرفت جوهر و عرض و حدود؛ براى معرفت حدود و رسوم اشیاء، و صحّت و مرض، و فرق میان ذاتى و عرضى، و عامّ و خاصّ، و لازم و مفارق، و آن که «کدام مزاج، در تحت کدام مزاج؟» و «کدام مرض، در تحت کدام مرض؟» و «لازم، کدام مرض؟ و اصلى، کدام؟ و شرکى عارضى کدام؟» وتقسیم امراض و غیرها.

  • سعید !!!

 

اگر چه طب را باید از جمله کهن‏ ترین و ریشه ‏دارترین علوم و فنون در مجموعه ‏ى تمدن بزرگ ایران به ‏شمار آورد، اما گسترش دین مبین اسلام در ایران و تحوّلات عظیم ناشى از آن چنین ایجاب مى‏ کند که تاریخ طب ایران طى دو مقطع جداگانه امّا پیوسته‏ ى پیش از اسلام و پس از اسلام مورد بحث و بررسى قرار گیرد:

دوره قبل از اسلام‏

 طب آریایى‏ ها

مهم‏ترین اطلاعات از طب این دوران را مى‏ توان از کتاب اوستا استخراج کرد. آریایى‏ها در ابتدا بیمارى را به قواى ما فوق طبیعه منسوب مى‏ دانستند، اما بعدها عفونت، گرما، سرما، گرسنگى، تشنگى، اضطراب، خون و ... را علت پیدایش و انتشار بیمارى‏ ها دانستند. در ایران قبل از دوران هخامنشیان دو مکتب عمده‏ ى پزشکى وجود داشته است:

مکتب مزدیسنا: این مکتب در آذربایجان پا به عرصه وجود گذاشته و در حقیقت با مکتب زرتشت یکسان است. بر مبناى تعالیم این مکتب که بانى آن زرتشت پیامبر ایران باستان است، درمان به عهده طبیب واگذار شده است.

" مهر" یا" میتره" رب النوع پزشکى در این مکتب است و به گفته زرتشت براى درمان بیماران، باید از گیاه ‏درمانى استفاده کرد. این مکتب خیلى پیش از مکاتب طب یونانى به وجود آمده است.

مکتب اکباتان: این مکتب در حدود یک قرن پس از زرتشت توسط

" سئناپوراهوم ستوت"[1] تأسیس گردیده است و در حدود 100 شاگرد در آن به تحصیل علوم حکمت، طب و نجوم مشغول بوده‏ اند.

  • سعید !!!