طبابت

گر طبیبانه بیایی به سر بالینم ///// به دو عالم ندهم لذت بیماری را

طبابت

گر طبیبانه بیایی به سر بالینم ///// به دو عالم ندهم لذت بیماری را

مشخصات بلاگ

در عصر حاضر سه مکتب طبی به طور عمده نفس می کشند:
طب قدیم!
طب جدید!
طب تلفیقی!
اکثر مطالبی که به اسم طب سنتی و طب قدیم در جامعه تبیین می شود در واقع طب تلفیقی هست!!!
اما بنده در اینجا فقط و فقط قصد دارم به ترویج طب قدیم که پایه ای وحیانی دارد بپردازم.
باشد که مقبول افتد!

آخرین نظرات
نویسندگان

بد آن که‏ «طبّ» در لغت به معنى سحر و عادت و حذق در علوم و صنایع است و به اصطلاح اطبّاء عبارت از عملى است که دانسته مى‏ شود به آن احوال بدن انسان از حیثیت «صحّت» و «مرض» و صحّت عبارت از ملکه و یا حالتى است که با آن صادر گردد از انسان افعال صحیحه سلیمه و یا هیأتى است که به آن، انسان در مزاج و ترکیب بدن خود به حیثیتى باشد که صادر گردد از او کل افعال صحیح و سلیم. و مرض، به خلاف آن است.

  • سعید !!!

 

حافظ صحت بر او واجب است که از آنچه به معده مضر است مثل تخمه(انباشتگی و روی هم خوردن) و ادخال طعام بر طعام و زیاد خوردن و چیزهاى چرب و لزج و قى عنیف(سخت) متواتر و گرسنگى مفرط و خوردن آب در میان طعام احتراز نمایند و لکن قى ملایم در صورت مساعدت بدن با شرایط قى که تفصیل آن بر طبیب حاذق مخفى نیست در ماهى دو دفعه به جهت نقاء(پاکی) معده از فضولات لازم است و حفظ صحت مى ‏نماید و تشخیص و تعیین اصحاب قى با طبیب است و هرکس نمى‏ تواند سرخود قى نماید و بسا اشخاص به قى کردن، خود را در معرض هلاک انداخته است.

و از غذاها و کباب هاى مقویه مثل کباب کبک و تیهو و گوشت تقلى و خروس‏ بچه و طعام هائى که از لحوم مذکوره با ابازیر(ادویه جات) حاره مثل ریزه و دارچینى و هل به عمل آورده باشند، مناسب حال و موافق مزاج میل نمایند و از شربت ها که تقویت معده مى‏ نماید مثل سکنجبین و شربت لیمو و ترنج و غوره و انار و زرشک و از معاجین مقوى ومزیل(از بین برنده) رطوبات مثل زنجبیل پرورده و نوشدارو و جوارش جالینوس و سفوف ارسطو و اطریفل کبیر و دواء المشک‏ میل نمایند.

  • سعید !!!

بباید دانست که اشیاء عطره بارده، مقوى کبد است خواه طعام وخواه شراب و خواه میوه باشد و همچنین هرچه از عفونت و تولید سدد دور باشد. و از آن جمله حفظ صحت جگر مى‏ کند نانى است که خمیر او خوب رسیده و نمک او به حد اعتدال باشد و از گوشتها آنچه سریع الهضم باشد و مناسب حال و مزاج از ابازیر(ادویه) حاره داخل داشته باشد. و شربتها نافع و مسمّن و مقبول جگر است‏ اگر در استعمال آنها افراط نکند و مویز و انجیر و فندق نافع است و آنچه به جگر مضر است ادخال و عدم ترتیب طعام و خوردن آب سرد بر ناشتا و بعد از حمام گرم و جماع و ریاضت که بیم استسقاء است و همچنین مداومت بر اغذیه غلیظه مثل گوشت گاو و نان‏ روغنى که مبالغه در گرفتن سبوس آن کرده باشند و نان فطیر و اطعمه لزجه مثل پاچه و امثال آنکه مولّد سدّه است.

حفظ الصحه ناصری
  • سعید !!!

چاى‏ خطایى‏

به فتح جیم عجمى و الف و یا و فتح خاى معجمه و فتح طاى مهمله و الف و کسر همزه و یا و صحیح به تاى مثناة فوقانیه است نه طاى مؤلفه.

ماهیت‏ و سبب اطلاع بر آن: حکیم میرزا قاضى در رساله خود نوشته که سبب معرفت و شناخت چاى چنان بوده که پادشاهى از پادشاهان چین بر یکى از خواص خود خشم گرفته آن را از ملک خود اخراج نمود آن شخص در جنگلها و بیشه‏ها و کوهها مى‏گشت و زرد و علیل و ضعیف گشته بود روزى از غایت گرسنگى بر اطراف کوهى مى‏ گشت گیاهى دید آن را غذاى خود ساخت در اندک مدتى آثار صحت و حسن صورت در خود مشاهده نمود و کمال قوّت در خود یافت در شهر آمده با یکى از مقربان پادشاه احوال خود را نقل کرد و آن شخص به حضور پادشاه عرض نمود پادشاه به احضار اوامر فرمود

  • سعید !!!

اجزاى دارو

عنّاب 150 گرم؛ سپستان 100گرم؛ گل گاوزبان، بادرنجبویه، اسطخودوس، پرسیاوش، رازیانه، شاه‏تره از هرکذام70 گرم؛ شیرین بیان 140 گرم.

شیوه ساخت دارو

اجزا را نیم‏ کوب کنند.عناب با هسته پودر شود.

زمان و مقدار مصرف‏

یک قاشق غذاخوری از پودر را در کتری ریخته و دو لیوان آب بر روی آن ریخته، بجوشد تا یک لیوان بخار شود. یک لیوان باقی مانده را از صافی رد کرده و با یکی از این مواد به فراخور دستور پزشک شیرین کرده و میل کنید:شکر، نبات، قند و یا عسل.

بهتر است ناشتا مصرف شود و با صبحانه نیم ساعت فاصله داشته باشد. زمان دقیق راباید از پزشک معالج سوال کرد.

ملاحظات مصرف‏:

قبل از مصرف حتما باید با پزشک مشورت شود و مصرف بدن تجویز، دارای تبعات بدی می باشد.

  • سعید !!!

عقیلی خراسانی گوید:

سَرَطان ورمى است سوداوى؛ متولد از سوداى سوخته از صفراى صرف، که بریزد به سوى عضو و پر کند عروق حوالى آن را و این نوع متقرح مى‏ باشد و یا بلغم سوخته که با آن صفراى سوخته نیز باشد و این بیشتر غیر متقرح مى ‏باشد. و گاه متقرح نیز که عفونت و خباثت و فسادى در آن به هم رسد و از سوداى صرف دُردى ته‏نشین به هم نمى‏ رسد.

و این را سرطان از آن جهت نامند که ورم آن شبیه به وسط سرطان(خرچنگ) و عروق آن شبیه به دست و پاى آن است سرخ و سبز و بیخى در اندرون شبیه به شکم سرطان مدور مى‏ دارد، و بعضى گفته ‏اند که سرطان از آن جهت نامند که چسبیده مى ‏باشد به عضو، مانند چسبیدن سرطان‏.

  • سعید !!!

« محمّد حسین عقیلى» که گاه از او به سید محمّد حسین خان، میر محمّد حسین خان بهادر و محمّد حسین بن محمّد هادى عقیلى علوى نیز تعبیر مى‏ شود، از مشهورترین طبیبان ایرانى ساکن شبه قاره هند بوده است.

سال تولد وى در تاریخ ثبت نشده است. محل تولد وى به نیز درستى معلوم نیست. او گاهى به توصیف محل ه‏اى از ایران- مثل رکن آباد شیراز مى‏ پردازد که این نشان‏گر حضور او در ایران بوده، ولى در عین حال نمى‏ توان اقامت او و نیز گزارش ‏هایى را که از هندوستان نقل مى‏ کند نادیده گرفت.

بررسى زندگى وى نیازمند احاطه بر کتب او، اطلاع دقیق از اساتید او و میزان تأثیرپذیرى او از گذشتگان و تأثیرگذارى او بر آیندگان است.

  • سعید !!!

ارز{1}

سرى فرکوادت‏[2] گوید کرنج‏[3] از دو گونه است: سپید و سرخ، اما سپید گرم و خشک است اندر میانه ‏ى درجه ‏ى اول و سرخ گرم و خشکست اندر اول درجه ‏ى دوم، و آنچه سپید باشد بیشتر بکار دارند زیرا که به اعتدال نزدیک ترست، و معده را قوّت دهد، و طبیعت ببندد(قابض) بستنى معتدل، و چون باشیر بپزند غذایى شود سخت نیکو، زیرا که ترّى شیر با خشکى کرنج بیامیزد و معتدل گردد، و کرنج بشیر پخته سحج‏[4] و ریشهاى رودگانى‏[5] را سود دارد، و چون کرنج خرد بسایند و با آب خربزه بخویسانند[6] و در روى مالند کلف‏[7] و برش‏[8] ببرد و میان حکماى هند و روم خلافست، در کرنج و گندم. حکماى هند کرنج را بر گندم تفضیل دادند به بسیارى خصلت هاى پسندیده. یکى آنکه در وى قبضى هست و هرانچه در وى قبض باشد معده را قوّت دهد، و احشاى مردم را قوى دارد، و عالم متّفقست بر آنچه در کرنج قبضست. و در گندم نرمى، و بوى دهان خوش گرداند و معده قوى دارد و زود متغیّر نگردد چون گندم، و اگر او را در پوست بگذارند جایى که نم بدو نرسد، ابد الدّهر بماند،

  • سعید !!!

ارُزُّ:

معرَّب از اوریز یونانى است و به فارسى، برنج نامند.

در دوّم، خشک و در حرارت و برودت، معتدل. و بالخاصیت، در محرور المزاج، حرارت و در بارد المزاج، برودت احداث مى ‏کند. و ظاهرا به جهت این تأثیر، قدما و اکثر متأخرین، مرضى را مزوَّره از برنج نفرموده ‏اند و مخصوص اصحا(افراد سالم) دانسته ‏اند؛ چه در مرضى، احداث کیفیت متضاده و در اصحا، کیفیت متوافقه، شرط است. و حکماى هند، متفق ‏اند بر آن که او، باعث طول عمر و صحت بدن است

  • سعید !!!

ارز

به ضم همزه و راى مهمله و زاى معجمه معرب اورزاء و اوریز یونانى است و به سریانى روزى و به عربى ثمن و به فارسى برنج و به تورانى کرنج و به هندى چاول نامند.

ماهیت آن‏: گیاه آن مانند جو و گندم و برگ‏ ها و ساق آن بلندتر و نرم ‏تر و منبت آن یعنى محل زراعت آن زمین‏ هاى نم ناک و جاهایى که در آن آب باشد و یا آنکه آب بسیار به آن برسد مانند آب چشمه و رودخانه و باران و قنوات و بلندى گیاه آن در اکثر بلاد تا به یک قامت و در بنگاله تا به دو قامت مى ‏رسد و در دو فصل آن را زراعت مى‏ نمایند یکى پیش از موسم باران که برسات نامند و آن هنگام بودن آفتاب در ثور تا اواخر جوزا است که با آب باران آنچه در زمین هاى بلند است نشو و نما یابد و آنچه بر زمین هاى پست است مانند غدیرها که به هندى جهیل نامند و کنارهاى دریا و به طغیانى آب ها و سیلاب ها هر مقدار که آب بلند مى ‏شود آن نیز بلند مى ‏شود و مادام که سر گیاه و خوشه‏ هاى آن بیرون از آب است آن را خوفى و ضررى نیست هر مدت که باشد و اگر احیاناً دفعتاً آب طغیانى کند و یا سیلاب عظیمى آید که تمام آن را بپوشد و غرق نماید و به زودى از زیر آب بر نیاید فاسد و پوسیده مى‏ گردد و بهترین برنج ها و اماکنى که در آنها خوب مى‏ شود بلاد هند است خصوصاً پشاور و کمون بندر سورت و بانس بریلى که مابین شاه‏ جهان ‏آباد و لکنهور است

  • سعید !!!

أرز (برنج):

دانه ‏اى است مشهور. مزاج: گرم و خشک است و خشکى آن از گرمى آشکارتر است.

لیکن برخى گویند از گندم گرم ‏تر است. خاصیت درمانى: برنج غذاى خوبى است و کمى به خشکى مایل است. اگر برنج را با شیر و روغن بادام بپزند نیروى غذایى آن بیشتر و بهتر گردد و دیگر خشکاننده و بندآورنده نیست بویژه اگر برنج‏ را شبى در آب سبوس بخیسانند. برنج‏ به کندى سردى دهد و براى جلا دادن خوب است. اندامان دفعى: برنج‏ آب‏پز تا حدى قبض‏ کننده است. شیربرنج آب پشت را زیاد کند. و قبوضیت ندارد. مگر آنکه آن را در پوسته بسیار بجوشانند. و آب آن را بخار کنند. اگر برنج را در آب سبوس بخیسانند این قبوضیت را بکلى از دست مى‏ دهد.

  • سعید !!!