امزجه
تعلیم سوم- در بیان مزاجها و آن در سه فصل است.
فصل اول- مزاج
گویم: مزاج عبارت از چنان کیفیتى است که از واکنش متقابل اجزاى ریز مواد متضاد بوجود مى آید. در این واکنش متقابل، بخش زیادى از یک یا چند ماده با بخش زیادى از ماده یا مواد متخالف باهم مى آمیزند، برهم تاثیر مى کنند و از این آمیزش کیفیت متشابهى حاصل مىشود که آن را مزاج نامیدهاند.
همچنانکه در بحث مربوط به ارکان یادآور شدیم، قواى اولیه عناصر عبارتند از عنصر گرمى، سردى، ترى و خشکى و بیان شد که مزاجها در اجسام کائنه فاسده(اجسام زمینى- جهان مادى) نتیجه واکنش متقابل این عناصر است و این مزاجها بحسب تقسیم عقلى بطور مطلق و بدون رعایت نسبیت بر دو قسماند:
1- مزاج معتدل: مزاجى است که در آن مقادیر کیفیات متضاده در ترکیب متساوى و متقاوم باشند و این مزاج تحقیقا کیفیت متوسط بین آنهاست.
«و مزاج منقسم مىشود برحسب قسمت عقلى بدو قسم: یکى معتدل و دیگرى غیر معتدل. معتدل نیز دو نوع است، معتدل حقیقى و معتدل فرضى. معتدل حقیقى آن است که مقادیر کیفیات و کمیات آنکه ضد یکدیگرند در مرکب برابر باشند که در این صورت آن را مزاج معتدل حقیقى نامند. و اگر خارج از اعتدال حقیقى باشد، آن را معتدل فرضى گویند.
نوع اول مزاج وجود خارجى نمىتواند داشته باشد، بلکه چیزى که نزد حکیمان معتدل خوانده مىشود، معتدل فرضى است که آن بهترین مزاجهاست و هشت وجه مختلف دارد».
2- مزاج نامعتدل: مزاجى است که در حد وسط بین کیفیات متضاده قرار نداشته باشد یعنى به یکى از آنها گرایش بیشترى داشته باشد. این گرایش یا به سوى یکى از دو کیفیت متضاد سردى و گرمى و یا ترى و خشکى است، و یا به سوى دوتا از آنهاست (یا بسوى یکى از این کیفیات چهارگانه و یا دوتا از آنهاست). نتیجه این گرایش به هم خوردن اعتدال است.لیکن در صنعت طب ملاک اعتدال یا خروج از اعتدال نه این است و نه آن. طبیب باید این را بطور مسلم بداند که مزاج معتدل بمعناى یاد شده اصلا وجود ندارد تا چه رسد به مزاج انسان و یا اندام او. و باید دانست که لفظ «اعتدال» در اصطلاح طبیبان مفهوم تعادل یعنى هموزنى و برابرى کامل را نمىدهد، بلکه این واژه بمفهوم عدالت در تقسیم، یعنى هرکس آنچه سزاوارش است یا بهرکسى آنچه لایق اوست مىدهند، بکار مىرود.
مفهوم اعتدال مزاج در اصطلاح طبیبان کیفیت بدن و یا اندامى است که در آن عناصر درهم آمیخته از لحاظ چندى و چونى، با چنان سهم عادلانهاى شرکت کرده باشند که مزاج نیازمند آن است. اگر آن عناصر مورد نیاز مزاج و سهم عادلانهاى که از آن برخوردار است، به «اعتدال» در مفهوم لغوى آن، بسیار نزدیک شده باشد، باز اعتدال در انسانها متفاوت است، زیرا ممکن است انسانى از انسان دیگر معتدل المزاجتر باشد و اعتدالى که در یکى صادق است نصیب دیگرى نشده باشد.
اعتدال مزاج داراى هشت وجه است. قبل از شروع به شرح وجوه هشتگانه، سنجش و برآوردى درباره چگونگى اعتدال بعمل مىآوریم:
1- سنجش و برآورد نوعیت با آنچه که مخالف آن است و این یکى در آن وجود ندارد.
2- سنجش نوعیت با آنچه که مخالف آن است و این یکى در آن وجود دارد.
3- سنجش و برآورد یک صنف از نوع با آنچه که مخالف آنها است و این مخالف در آن صنف و آن نوع وجود ندارد.
4- سنجش و برآورد یک صنف از نوع با آنچه که مخالف آنهاست و در آن صنف وجود دارد.
5- سنجش و برآورد یک فرد از یک صنف و از یک نوع با آنچه که مخالف آن شخصیا صنف و یا نوع مزبور است و در آنها وجود ندارد.
6- سنجش و برآورد آنچه که با حالات نفسانى شخص مخالف است.
7- سنجش و برآورد یک عضو با آنچه که مخالف آن است و در آن وجود ندارد.