مزاج نامعتدل چیست؟
اینک به بحث درباره مزاجنامعتدل مى پردازیم
مى گوئیم: مزاج نامعتدل چه متعلق به نوع و چه متعلق به صنف باشد و یا چه مربوط به شخص و چه مربوط به اندام باشد، مانند مزاج معتدل هشت حالت دارد و به دو بخش ساده و مرکب تقسیم مى شود:
مزاج نامعتدل ساده: مزاج نامعتدل ساده (بسیط) مزاجى است که به سوى یکى از دو قطب مخالف گرایش داشته باشد. در مزاج نامعتدل چهار حالت شناخته شده است، به قرار زیر:
- مزاج ساده اى که از اعتدال خارج است، یا در جهت یکى از دو قطب موثر قرار گرفته است و آن نیز داراى دو جنبه است:
یا گرم تر از حد لزوم است ولى مرطوب تر و خشکتر از حد لزوم نیست، یا اینکه سردتر از حد لزوم است ولى خشک تر و مرطوب تر از حد نیاز نیست.
- یا مزاج ساده اى که خارج از اعتدال است و در جهت تاثیرپذیرى قرار گرفته است و آن نیز داراى دو جنبه است: یا خشک تر از حد لازم است ولى گرم تر و سردتر از حد لزوم نیست، یا اینکه مرطوب تر از حد لازم است و گرم تر و سردتر از حد لزوم نمى باشد.
نمى توان تخمین زد که این حالت چهارگانه مورد اشاره تا چه مدتى پایدار مى مانند، زیرا حالت گرم تر از حد لزوم، بدن را خشک تر از حد لازم مى کند و حالت سردتر از حد لزوم، رطوبت بدن را بطور غیر عادى بیشتر مى کند و در نتیجه میزان رطوبت از حد لازم تجاوز مى کند. و نیز حالت خشک تر از حد لازم، بدن را به سرعت بیشتر از حد لزوم سرد مى کند.
رطوبت بیشتر از حد احتیاج بدن چنانچه به مرز افراط برسد، در سردى بخشیدن به مزاج بیش از خشکى موثر است و اگر به حد افراط نرسد مدت زیادى در نگاه دارى بدن پافشارى مى کند و سرانجام بدن را بیش از حد لزوم سرد مى کند. این بود چهار حالت ساده (بسیط) که ذکر شد. و تو، از این گفتار دریافتى که اعتدال مزاج و تندرستى به گرمى بیشتر از سردى نیاز دارد.
مزاج نامعتدل مرکب: مزاج نامعتدل مرکب مزاجى است که خروج آن از اعتدال مبتنى بر همه قطب هاى مخالف است. مثلا مزاج در یک آن گرم تر و مرطوب تر از حد لازم و یا گرم تر و خشک تر از حد لزوم است و یا اینکه در آن واحد سردتر و مرطوب تر از حد لازم و یا سردتر و خشک تر از حد لازم مى باشد. لیکن هم زمانى گرم تر و سردتر از حد لازم و یا هم زمانى مرطوب تر و خشک تر از حد لازم هرگز ممکن نیست.
هریک از مزاج هاى هشتگانه ساده و مرکب نامعتدل، یا فاقد ماده است، مانند اینکه حالتى را مزاج به وجود آورده است که بدن به آن عادت ندارد و خلطى نفوذ نکرده است که با بدن بسازد.
تاثیر این عمل موجب تغییر مى گردد، در نتیجه حالت ویژه اى براى آن رخ مى دهد.
از این مقوله است حالت گرمى تب دار شدید و حالت سردى تهیگاهى که بر اثر تماس با برف سرد گشته است.
و یا اینکه مزاج ساده و مرکب نامعتدل واجد ماده است. چنان که بدن خود را با کیفیت آن مزاج که خلط در او نفوذ کرده است سازش دهد، و خلط بواسطه مجاورت بر بدن نیز چیره شده باشد، در نتیجه این عمل در بدن تغییر ایجاد مى شود. مانند سردى جسم آدمى به سبب بلغم زجاجى(یک نوع از بلغم ناطبیعی) یا گرمى بدن به سبب صفراى کراثى(یک نوع از صفرای ناطبیعی).
و بدان که مزاج واجد ماده دو وجه دارد: وجه نخست آنکه ماده تغییر یابد و جسم را بهبودى دهد و وجه دوم اینکه ماده در مجارى و مخفى گاه هاى مزاجمحبوس بماند و این حبس و (تداخل)موجب ورم گردد و شاید همچنین نباشد. این بود گفتار ما درباره مزاج و شایسته است که طبیب آنچه را که از ویژگی هاى طبیعت برایش بیان نکرده ایم خود دریابد.