طبابت

گر طبیبانه بیایی به سر بالینم ///// به دو عالم ندهم لذت بیماری را

طبابت

گر طبیبانه بیایی به سر بالینم ///// به دو عالم ندهم لذت بیماری را

مشخصات بلاگ

در عصر حاضر سه مکتب طبی به طور عمده نفس می کشند:
طب قدیم!
طب جدید!
طب تلفیقی!
اکثر مطالبی که به اسم طب سنتی و طب قدیم در جامعه تبیین می شود در واقع طب تلفیقی هست!!!
اما بنده در اینجا فقط و فقط قصد دارم به ترویج طب قدیم که پایه ای وحیانی دارد بپردازم.
باشد که مقبول افتد!

آخرین نظرات
نویسندگان

۹۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دانلود کتاب قانون بوعلی سینا» ثبت شده است

مطالب زیر به وسیله ی لیست انتشار در واتساپ برای افرادی خاص فرستاده می شود که از امروز همون مطالب رو برای وبلاگی های عزیز هم میذارم

 

با سلام مجموعه مطالب "دارو در منزل"

زنجبیل‏

به فتح زاى و سکون نون و فتح جیم و کسر باى موحده و سکون یاى مثناة تحتانیه و لام به هندى تر تازه آن را ادرک و خشک آن را سونته نامند و سندهى نیز گویند.
ماهیت آن: بیخى (ریشه)است معروف نبات آن شبیه به نبات شقاقل و از آن کوچکتر و برگ‏هاى آن باریک طولانى بقدر یک شبر و زیاده و بى‏گل و ثمر و در مازندران نیز به هم مى ‏رسد و در بلاد هند و دکهن و گجرات و بنگاله بسیار مى ‏شود و همیشه تازه آن به هم مى‏ رسد و کوهى و دشتى نیز مى‏ باشد کوهى آن بزرگتر هم در بیخ و هم در گیاه و زنجبیل بى‏ ریشه سفید خشک را به هندى ستهوه نامند و این بهترین همه است و از چین که مرباى زنجبیل مى‏ آرند دانه ‏هاى بزرگ و بالیده و نهایت بى‏ ریشه که مانند آن هیچ جا نمى ‏شود.
طبیعت: تر و تازه آن در سیّم گرم و در اول خشک و خشک آن در دویّم خشک و با رطوبت فضلیه.
افعال و خواص آن: مقوى قوّت حافظه و هاضمه و معده و کبد و مفتح سده جگر و مبهى و محلل ریاح غلیظه معده و امعا و

  • سعید !!!

باسلام مطلب زیر نوشته ی مرحوم عقیلی خراسانی (رحمه الله علیه) درباره ی اخلاق مریض هست و مدل تعامل با طبیب.

خواندن این مطلب برای هرکسی که به طبیب مراجعه میکند ، خالی از لطف نیست.

بدان که از جمله آداب و شرایط و اخلاق او، این پنج امر است:

اوّل‏: آن که باید طلب نماید و اختیار کند طبیبى را که متّصف و متخلّق به اوصاف و اخلاق مذکوره- کلًّا أو بعضاً- باشد و اعتقاد بدان داشته باشد. و اگر چنین کسى در بلاد او یافت نشود که عالم و عامل هر دو باشد، ناچار اختیار نماید طبیبى را که عالم باشد؛ گو در عمل قاصر و یا تارک بود؛ زیرا که بر عاملِ بى‏ علم چندان اعتمادى نیست. و «عالم دیده و دانسته»، در همه وقت و حال و مرض، ادویه مضرّ و سَمّیه بالفعل و یا بالقوّة و المآل و ادویه مجهوله استعمال نخواهد نمود.

  • سعید !!!

با سلام مطلب زیر،از حکیم عقیلی خراسانی درباره ی اخلاق پزشکی است که از نظر حقیر بر هرکسی که دست به طبابت و معالجه میزند، دانستنش واجب ولازم است.

لطفا با توجه وصبر و حوصله مطالعه بفرمایید.

و نیز، از جمله آداب و اخلاق طبیب، با اتّصاف به اوصاف مذکوره، بیست و دو امر است:

اوّل‏: آن که در هنگام معالجه، خود را در میان نبیند و شافى حق را- جلّ شأنُه- داند و بیند و دائم مستمدّ فیوض و برکات از او- سبحانه- باشد. و معلّم و استاد خود را بستاید و شکر و احسان او نماید؛ زیرا که چنان چه پدر و مادر او باعث و واسطه تولّد صورى و حیات جسمانى اویند، معلّم و استاد او باعث تولّد روحانى و حیات معنوى و استخلاص و نجات او از تنگناى ظلمت جهل به وسعت گاه عالَم علم و نوراند؛ چنان چه حضرت عیسى روح الله- على نبینا و آله و علیه السلام- مى‏فرماید «لَن یلِجَ مَلکوتَ السماءِ و السماواتِ مَن لَم یولَدْ مرّتَین»؛ پس [معلمان‏] الیق و أحقّ ‏اند به تعظیم و ستایش و شکرِ نعما.

و باید هر کسى که سخنى نیکو و امرى پسندیده بیان نماید و یا غلطى و یا خطایى از او صادر گردد و یا اظهار کند، بلا تأمّل در ردّ و انکار او در نیاید و معارض با کسى نگردد- باطلًا کان أو حقّا- و تقبیح و تشنیع طبیبى دیگر ننماید. و خطاى دیگران را مایه افتخار و تعزّز خود نشمارد؛ بلکه مایه تنبّه خود داند که خود چنین تدابیر ننماید.

دوم‏: آن که باید به حسن خُلق و بِشاشَت و لطف کلام، متفقّد و متوجّه احوال‏پرسى مَرضى باشد. و اگر تکرار و یا سوءِ تدبیرى نمایند، به زودى از جا در نیاید و طیش و غضب نکند و از خود نرنجاند و سخنى نگوید که باعث یأس آن‏ها گردد؛ بلکه به ترحمو تلطّف و مدارا، مکّرر سخن آن‏ها را بشنود و به عنوان نُصح و موعظه آن‏ها را از ناپرهیزى و سوءِ تدبیر باز دارد و بگوید: «زحمت و مشقّت چند روزى را براى صحّت و تندرستى دایمى اختیار باید نمود که‏این، سهل است و آن، دشوار».

  • سعید !!!

و از جمله علوم ضروریه مر او را، ده علم است:

اوّل‏: علم فقه و حدیث است و تبعیت و ولاى اهل بیت- صلوات اللّه علیهم-؛ به حکم آیه کریمه‏ «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى‏»[1] و آیه وافى هدایت‏ «قُلْ هذِهِ سَبِیلِی أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى‏ بَصِیرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِی»[2]، اساس و بنیاد دین خود را بدان استوار دارد؛ تا آن که به ورود شکوک و شبهات شیاطین نفسانیه و شیاطین إنسیه باید که‏ از جادّه استقامت نلغزد و منهزم نگردد.

و دوم‏: علم اخلاق است که آن را، خوب ورزد، و مَلَکه خود گرداند بعضى از آن را تا؛ صاحب خُلق نیکو باشد.

و سوم‏: علم حکمت است؛ براى تأیید و تشیید و تحقیق معانى و نکات و لطایف کلام و حُسن بیاناتِ صاحبان شریعت- صلوات اللّه علیهم-، که از آن شرافت و علوّ درجه و رفعت شأن آن‏ها معلوم مى‏ گردد. و عامل به علم حکمت باشد؛ یعنى حکیمِ راست گفتار و درست کردار و «واضعِ شى‏ء در موضع لایق آن» و تابع حقّ و أمر حقّ باشد، نه تابع هوا و هوس. و آن که علم حکمت را براى إباحت و یا مخالفت شریعت آموزد؛ یعنى اصل شریعت را قرار دهد و حکمت را تابع و آلت فهم آن، نه بالعکس که موافق رأى و خواهش خود تأویل نماید آن را.

چهارم‏: علم منطق است؛ خصوص کلّیات خمسه و معرفت جوهر و عرض و حدود؛ براى معرفت حدود و رسوم اشیاء، و صحّت و مرض، و فرق میان ذاتى و عرضى، و عامّ و خاصّ، و لازم و مفارق، و آن که «کدام مزاج، در تحت کدام مزاج؟» و «کدام مرض، در تحت کدام مرض؟» و «لازم، کدام مرض؟ و اصلى، کدام؟ و شرکى عارضى کدام؟» وتقسیم امراض و غیرها.

  • سعید !!!

بدان که طبیب را بالجملة باید که عالم و عارف به چند علم و صنعت و متّصف به اوصاف حسنه و متأدب به آداب و اخلاق فضیله مرضیه و معتقد به‏ مبدأ و معاد و ثواب و عقاب و راجى به مثوبات و قربات و خایف از عقوبات و دورى از رحمت حق- عزَّ و جلَّ- باشد. و تابع و پیرو صاحب شریعت و اوصیاء او- صلوات اللّه علیهم- و عامل به معروف و تارک از منکر و حریص بر طاعات و عبادات و کاره و مجتنب از منهیات و قانع و متوکلّ و صابر بر مصایب و مکاره و راضى به آن چه بدو وارد گردد و عطا شود و با وقار و تمکین باشد. و لجوج و حریص و طامع نباشد. و بالجملة، به امثال این‏ها از اخلاق و صفات حسنه مرضیه و اخلاق رذیله و صفات خسیسه؛ یعنى مُحَلّى و آراسته به زیور آن‏ها و متخلّى و عارى از آلایش این‏ها باشد تا آن که در نظر خالق و خلق معزَّز و موقَّر و محترم باشد و مردم اقوال و افعال و اعمال او را همگى به حسن قبول و اعتقاد پذیرند و قبول دارند و عمل بدو نمایند؛ زیرا که حسن ظنّ و قبول و اعتقاد به صدق طبیب را در امر معالجه، دخل تمام است در تأثّر و تأثیر در مریض، و انکار و إکراه به‏ او را به خلاف آن [است و اثر سوء دارد].

  • سعید !!!

بدان که‏ فضیلت و شرف آن را این بس که وارد است «العِلمُ عِلمان: عِلمُ الأبدان، و عِلمُ الأدیان»[1]. و با علم دین- که اساس مبدأ و معاد و علت غائى آفرینش و غایت کمال دانش و بینش است- قرین و مقدّم داشته شده؛ زیرا که تحصیل علم دین و اشتغال به وظایف اعمال آن‏- از طاعات و عبادات-، موقوف بر صحّت بدن و سلامت حواسّ و مدارک و قوا است، و صحّت و سلامت آن‏ها موقوف به دانستن اسباب و علامات هر یک و رعایت قوانین «کلّیه» و «جزئیه»، «علمیه» و «عملیه» آن است که اگر از آن انحراف ورزد و میل به مرض نماید، باز بر جادّه استقامت [و] صحّت راجع نماید و مستقیم دارد. و همین امور عبارت از «علم طبّ» است.

  • سعید !!!

و غایت و غرض آن، حفظ صحّت حاصله و استرداد صحّت زایله است.

و موضوع آن بدن انسان است؛ زیرا که بحث طبیب همگى مقصور بر عوارض ذاتیه آن است از حیثیت صحّت و مرض و حالت متوسطه میان آن هر دو- بنا بر رأى جالینوس- و بر علم به اسباب آن‏ها و بر معرفت و دلایل و علامات آن‏ها، و بر طریقه حفظ و معالجه آن‏ها.

بدان که طبّ، اوّلًا منقسم مى‏ گردد بر دو جزء: یکى علمى، که آن را «نظرى» گویند، و دیگرى عملى؛ یعنى «علم عملى».

  • سعید !!!

بد آن که‏ «طبّ» در لغت به معنى سحر و عادت و حذق در علوم و صنایع است و به اصطلاح اطبّاء عبارت از عملى است که دانسته مى‏ شود به آن احوال بدن انسان از حیثیت «صحّت» و «مرض» و صحّت عبارت از ملکه و یا حالتى است که با آن صادر گردد از انسان افعال صحیحه سلیمه و یا هیأتى است که به آن، انسان در مزاج و ترکیب بدن خود به حیثیتى باشد که صادر گردد از او کل افعال صحیح و سلیم. و مرض، به خلاف آن است.

  • سعید !!!

الحمدُ للّهِ الذی خلق الانسان فی أحسن تقویم و شرّفه بتشریف الروح و العقل القویم و ایّده بتأیید النّفس السّلیم و الذّهن المستقیم، ثم ردّه الی اسفل السافلین‏ عالم الکون و التجسیم؛ و أبّدهُ بالحرارة الغریزیّة و الرّطوبة الأصلیة و الأرواح و القوی الجسمانیّة لیصدر عنه الأفعال، و ابتلاهُ بالأمراض و الأعلال و عَلَّمهُ طریق المعالجة و معرفة الأسباب و علامات الکلّیة و الجزئیّة العلمیّة و العملیّة بالتدبّر فی الأغذیة و الأدویة بالرعایة الستّة الضروریة لردّ الصحّة الزائلة و حفظها الحاصلة.

و الصلاة و السلام علی سیّد أنبیائه و سند اولیائه محمد المصطفی و علیّ المرتضی و أولادهما الذین هم أهل الاصطفاء و أذهب اللّه عنهم الرِّجس و طهّرهم تطهیراً.

امّا بعد، مى‏ گوید بنده خاطى، محمّد حسین بن محمد هادى العقیلى العلوى- غفر اللّه ذنوبهما و ستر عیوبهما-

  • سعید !!!

بیدارى در تمام کنش‏هاى خود برعکس خواب است. لیکن اگر بیدارى از حد بگذرد، مزاج مغز بهم مى ‏خورد و به نوعى خشکیدن مبتلا مى ‏شود و ناتوان مى‏ گردد، در نتیجه به نیروى عقل اختلال روى مى ‏آورد، اخلاط مى ‏سوزند و بیماری هاى شدید بروز مى‏ کنند. خواب بیش از حد داراى کنش متفاوتى است، باین معنى که نیروى نفسانى را کند و کم ‏احساس مى‏ گرداند؛ به مغز سنگینى روى مى ‏آورد و چون تحلیل رفتن در موقع خواب متوقف مى ‏شود،

  • سعید !!!