طبابت

گر طبیبانه بیایی به سر بالینم ///// به دو عالم ندهم لذت بیماری را

طبابت

گر طبیبانه بیایی به سر بالینم ///// به دو عالم ندهم لذت بیماری را

مشخصات بلاگ

در عصر حاضر سه مکتب طبی به طور عمده نفس می کشند:
طب قدیم!
طب جدید!
طب تلفیقی!
اکثر مطالبی که به اسم طب سنتی و طب قدیم در جامعه تبیین می شود در واقع طب تلفیقی هست!!!
اما بنده در اینجا فقط و فقط قصد دارم به ترویج طب قدیم که پایه ای وحیانی دارد بپردازم.
باشد که مقبول افتد!

آخرین نظرات
نویسندگان

طب در بین النهرین، بابلی ها و آشوری ها.

شنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۳، ۰۹:۱۹ ب.ظ

 

ساکنان منطقه ‏ى بین النهرین که به ‏عنوان مهد تمدن اولیه شناخته مى‏ شود، به ترتیب زمانى سومرى ‏ها، اکدى ‏ها، بابلى‏ ها، آشورى ‏ها و کلدانى ‏ها تشکیل داده‏ اند.

آثار به‏ جامانده از پزشکى سومرى‏ ها و اکدى ‏ها که پیش از هزاره‏ ى سوم قبل از میلاد مى‏ زیسته‏ اند، به چند چاقوى مسى که اسباب جراحى بوده‏ اند و چند لوحه با خطّ میخى محدود مى ‏شود.

 طب بابلى ‏ها

مهم‏ترین اطلاعات در خصوص طب بابلى ‏ها از طریق لوحه‏ هاى گلى به جاى مانده بدست آمده است. به نظر مى ‏رسد که پزشکى بابلى ‏ها به کشورهاى‏

هم‏ جوار آنها که در مسیر جاده‏ هاى کاروان‏رو بین بابل، هندوستان، عربستان و مصر قرار داشتند نفوذ نموده و گسترش یافته است.

بابلى‏ ها از خواص درمانى گیاهان مطلع بوده‏ اند، اما آن را با دنیاى اسرار آمیز ارواح مربوط مى ‏دانسته‏ اند. برخى از روش‏هاى درمانى آنها عجیب و جالب توجه مى‏ باشد:

فرد معالج به نیابت از طرف بیمار، اورادى را در پیشگاه خدایان مى‏ خواند تا خشم آنها فروکش کند. سپس به دستیارش که در کنار او بود، دستوراتى را جهت ترکیب اجزاى دارو مى ‏داد و داروى آماده ‏شده را به بیمار مى ‏خوراند.

گوسفندى را نیز در کنار بیمار قرار مى ‏دادند. اگر ارواح ایجادکننده ‏ى بیمارى، با خواندن اوراد از بدن بیمار خارج و به سمت حیوان رانده مى ‏شدند، درمان موفقیت ‏آمیز بود و فرد بهبود مى ‏یافت، آنگاه حیوان را قربانى کرده و جگر او را مورد مطالعه قرار مى ‏دادند. ممکن بود که برخى از پزشکان به ورد و افسون اعتقاد نداشته باشند ولى جهت خوشایند مردم و تقویت روحى آنها چنین عملى را انجام مى ‏دادند. به ‏هرحال" جگربینى" از امورى است که بابلى ‏ها در سایر ملل کهن رواج داده ‏اند.

در بابل فن پزشکى از پدر به پسر و از استاد به شاگرد منتقل مى‏ شده است. برخلاف پاپیروس‏ هاى مصرى که به منزله ‏ى کتب درسى بودند، لوحه‏ هاى بابلى ‏ها جهت تعلیم نبوده، بلکه براى به خاطر آوردن معلومات نوشته مى‏ شدند.

آنها در آثار خود از بیمارى‏هاى چشم، گوش، دستگاه تنفس، دستگاه گوارش، عضلات، بیمارى‏هاى واگیردار و صرع نام برده‏ اند. در معالجات گیاهى از گیاهانى از قبیل کاسنى، زیره، زعفران و موادى مثل عسل، خشخاش، آهن،مس، زاج و ... استفاده مى ‏کردند. بابلى ‏ها خون را مایع اصلى زندگى، قلب را مرکز فهم، شعور و روح و جگر را اندام اصلى حیات و عضو تولیدکننده‏ ى خون و مرکز زندگى محسوب مى ‏کردند و براى آن اهمیت زیادى قایل بودند.

 طب آشورى ‏ها

آشورى‏ ها به بهداشت اهمیت زیادى مى‏ دادند و سلامتى را از جانب خدایان مى ‏دانستند. آنها سه الهه ‏ى اصلى بیمارى داشتند: الهه‏ ى مولد سل، الهه‏ ى مولد سقط جنین و مرگ کودکان و الهه ‏ى مولد بیمارى‏هاى کبدى (داخلى). با چنین طرز تفکرى بدیهى است که براى رهایى از بیمارى‏ها به دعا و افسون متوسل مى‏ شدند. البته پیشرفت ‏هایى در زمینه طب داشته‏ اند؛ به ‏عنوان مثال ماساژ، بستن زخم ‏ها و کمپرس امرى عادى بوده و آب مروارید را با سوزن‏ هایى از جنس برنز عمل مى ‏کردند.[1]

 



[1] شمس اردکانى، محمد رضا، مرورى بر تاریخ و مبانى طب سنتى اسلام و ایران، 1جلد، صهباى دانش - تهران، چاپ: اول، 1389 ه.ش.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی