دین وحرفه پزشکی!!
دین و حرفه پزشکى
هر چند طب پیشگیرى ، چنان که توضیح دادیم ، در متن مقررات دینى مورد توجه
بوده و پیشوایان دینى ، از دانش پزشکى برخوردار بوده اند؛ اما
فلسفه دین ، ورود در حرفه پزشکى نبوده است و از این رو، در روایات اسلامى ،
علم دین ، قسیم علم طب است .
همچنین اهل بیت (علیهم السلام ) به عنوان .....
یک حرفه ، وارد مسائل پزشکى نشده
اند. جدا کردن فقه (دین شناسى ) از طب (پزشکى ) و حرفه فقیهان از
کار طبیبان نیز شاهد دیگرى براى جدا بودن حوزه دین و حوزه علم طب است .
بنابراین ، ورود پیشوایان دین در مسائل پزشکى ، مانند ورود آنان به سایر
علوم ، به صورت موردى و گاه به عنوان کرامت و اعجاز بوده ، نه
به صورت دائم و بدان نحو که مردم به دیگر پزشکان ، مراجعه مى کنند. بدیهى
است که اگر مردم ، اهتمام مى ورزیدند و از دانش سرشار
اهل بیت (علیهم السلام ) بهره مى جستند و به صورت متقن ، آثار علمى آنان را
ثبت و ضبط مى کردند، امروز، ذخایر علمى و فرهنگى عظیمى در رشته
هاى مختلف دانش ، در اختیار بشر بود؛ اما متاءسفانه ، جایگاه علمى اهل بیت
(علیهم السلام ) شناخته نشد و آنچه از آنان به یادگار ماند نیز از نیرنگ
سیاست بازان و دروغ پردان ، مصون نماند، به گونه اى که اکنون ، دستیابى به
میراث علمى آنان ، نیاز به تلاش هاى فراوان دارد.
با عنایت به آنچه گفتیم ، اینک به ارزشیابى احادیثى که از اهل بیت (علیهم السلام ) درباره
مسائل پزشکى به ما رسیده مى پردیم .
ارزیابى احادیث طبى از نگاه شیخ صدوق
بزرگ محدثان شیعه ، محمد بن على بن بابویه قمى ، معروف به صدوق رحمة الله احادیث طبى را به گونه اى ارزیابى مى کند که در موارد
خاص ، نمى توان به آنها اعتماد کرد. وى مى نویسد:
عقیده ما درباره اخبار و احادیثى که درباره طب رسیده ، آن است که این احادیث ، بر چند گونه اند:
- برخى از آنها با نظر به آب و هواى مکه و مدینه گفته شده اند و به کار بستن آنها در دیگر شرایط آب و هوایى ، درست نیست ؛
- در برخى از آنها، معصوم (علیه السلام ) بر پایه آنچه از حال و طبع سؤ
ال کننده مى دانسته ، پاسخ داده و از همان موضع ، فراتر نرفته است ؛ چه این که امام ، بیش از آن شخص به طبع وى آگاهى داشته است ؛
- برخى از آنها را مخالفان ، با هدف زشت نمایاندن چهره مذهب در نگاه مردم در میان احادیث گنجانده اند؛
- در برخى از آنها، سهوى از راوى حدیث ، سر زده است ؛
- در برخى از آنها بخشى از حدیث حفظ شده و بخشى دیگر از آن ، فراموش شده است ؛
اما آنچه درباره عسل روایت شده که درمان هر دردى است ، روایتى است صحیح و
معنایش نیز این است که
عسل ، شفاى هر بیمارى اى است که از برودت طبع برخیزد. آنچه نیز درباره
استنجا به آب سرد براى مبتلایان به بواسیر رسیده ، در موردى است
که بواسیر شخص ، از حرارت طبع ، سرچشمه گرفته باشد.
آنچه هم در مورد بادنجان و درمانگر بودن آن روایت شده ، ناظر به هنگام
رسیدن خرما و در مورد کسانى است که خرما مى خورند، نه ناظر به دیگر
اوقات .
در نهایت باید گفت : آنچه در مورد درمان درست بیمارى امامان (علیهم السلام )
رسیده ، مضمون آیات و سوره هاى قرآن و یا دعاهایى است که به حکم
سندهاى قوى و طرق صحیحى که به واسطه آنها به ما رسیده اند، پذیرفته خواهند
شد.
بر اساس این ارزیابى ، تنها بخشى از احادیث طبى را مى توان در اختیار افراد
خاصى که آن احادیث مربوط به آنهاست ، قرار داد و سایر احادیث
طبى را باید کنار گذاشت و تنها احادیثى که مى توانند در اختیار عموم مردم
قرار گیرند، احادیث صحیحى است که مردم را به درمان از طریق دعا و
استشفا به آیات قرآن ، دعوت کرده اند.
به نظر مى رسد که هر چند سخن شیخ صدوق رحمة الله از نظر اصولى صحیح است ، چون غالبا احادیث طبى ، فاقد سندند و زمینه
جعل در آنها به طور جدى وجود دارد؛ لیکن حاصل این گونه ارزیابى ، بى بهره شدن مردم از بخشى از ذخایر علمى
اهل بیت (علیهم السلام ) خواهد بود؛ زیرا ضعف سند، بى تردید، نشانه عدم صدور حدیث نیست ، چنان که درستى سند، نمى تواند
دلیل صدور قطعى آن باشد. از سوى دیگر، قضاوت درباره این که شمارى از درمان هایى که در احادیث آمده ، ویژه افراد خاص است نیز، کار
آسانى نیست .
- ۹۲/۰۷/۱۶