طبابت

گر طبیبانه بیایی به سر بالینم ///// به دو عالم ندهم لذت بیماری را

طبابت

گر طبیبانه بیایی به سر بالینم ///// به دو عالم ندهم لذت بیماری را

مشخصات بلاگ

در عصر حاضر سه مکتب طبی به طور عمده نفس می کشند:
طب قدیم!
طب جدید!
طب تلفیقی!
اکثر مطالبی که به اسم طب سنتی و طب قدیم در جامعه تبیین می شود در واقع طب تلفیقی هست!!!
اما بنده در اینجا فقط و فقط قصد دارم به ترویج طب قدیم که پایه ای وحیانی دارد بپردازم.
باشد که مقبول افتد!

آخرین نظرات
نویسندگان

مزاج معتدل یعنی چه؟

پنجشنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۴، ۰۷:۰۴ ب.ظ

مطلبی مفصل درباره اعتدال مزاج در انسان و اشاره ای به دارو و اعتدال آن ها:

قسم اول: درباره اعتدال مزاج انسان و قیاس آن با سایر موجودات:

اعتدال مزاج در انسان عرضى است (گوهرى نیست) و حد معینى ندارد. لیکن این امر عرضى در هر وضعى نمى ‏تواند موجب اعتدال باشد بلکه داراى دو مرز افراط و تفریط است که اگر از آن مرز خارج شود نمى ‏توان بر آن مزاج آدمى اطلاق کرد.

قسم دوم: درباره اعتدالى که کاملا در فاصله وسیعى بین دو مرز افراط و تفریط قرار گرفته است:

این مزاج معتدل در شخصى یافت مى‏شود که در غایت اعتدال باشد و به صنفى تعلق داشته باشد که در غایت اعتدال است و در سنى باشد که در کمال نشو و نماست. این اعتدال نیز همان طورکه گفته شد، اعتدال حقیقى نیست تا اینکه گفته شود وجود ندارد. مع‏ذلک همین نوع اعتدال نیز که گفتیم اعتدال حقیقى نیست مشکل پیدا مى ‏شود. و این نوع انسان نیز در شرایط خاصى نزدیک به اعتدال حقیقى یاد شده است. مثلا اعضاى گرم انسان مانند قلب و اندام هاى سرد او مانند مغز و اندام هاى مرطوب او مانند کبد و اندام هاى خشک او نظیر استخوان ها همه باهم متوازن و متعادل باشند تا نزدیک به اعتدال حقیقى گردد. اما هریک از این اندام‏ ها به تنهائى چنین نیست مگر پوست که بعدا درباره آن بحث خواهیم کرد.

و اما ارواح‏[1] و اعضاء اصلى ممکن نیست به این اعتدال حقیقى نزدیک شوند، زیرا که این اندام ها به سوى گرمى و رطوبت گرایش دارند و خارج از اعتدال حقیقى‏ اند.

منشاء زندگى قلب و روح است و این دو بسیار گرم هستند و گرایش به افراط دارند.

زندگى تابع حرارت، و نشو و نما تابع رطوبت است. حرارت بوسیله رطوبت هدایت مى‏ شود و از آن تغذیه مى‏ کند.

اندام هاى اصلى از حیث مزاج سه نوعند که به بحث آنها مى‏ پردازیم:

1- سردى- سردى از ویژگی هاى مزاج مغز است و لیکن سردى مزاج مغز به اندازه گرمى مزاج قلب و کبد نیست.

2- خشکى- قلب داراى مزاج خشک یا تقریبا خشک است و این خشکى نیز با رطوبتى بودن مزاج مغز و کبد برابر نیست.

مزاج مغز کاملا سرد نیست و همین طور مزاج قلب بکلى خشک نیست، لیکن قلب در قیاس با سایر اندام ها خشک و مغز نسبت به سایر اندام ها سرد است.

قسم سوم: اعتدال ناشى از محیط زیست و اجتماعات انسانى:

دایره این قسم تنگ‏ تر از قسم اول یعنى اعتدال نوعى است با این وصف در حد خود سودمند است و آن عبارت از مزاجى است شایسته هریک از ملت ‏ها به اقتضاى اقلیم و آب و هواى محل زیست آنها. محیط هندوستان مزاجى پدید مى‏ آورد که مایه صحت مردم هند است؛ اسلاوها در محیطى رشد و نمو مى‏ کنند که ویژه اعتدال مزاج آنهاست و تندرستى آنها را تامین مى‏ کند؛ بدن یک هندى اگر در شرایط مزاجى اسلاوها باشد و بخواهد با آن سازگار شود، بیمار مى‏ گردد و از بین مى‏ رود. همین موضوع درباره یک اسلاو که بخواهد با مزاج هندى سازش پیدا کند نیز صادق است. بنابراین براى هر تیره و هر صنف از تیره‏هاى ساکن هر ناحیه ‏اى از زمین مزاج ویژه‏اى وجود دارد که با هواى آن اقلیم سازگار است. لیکن اعتدال مزاج در هریک از آنهاعرضى است و پایدارى آن نیز بستگى به خوددارى در افراط و تفریط دارد.

قسم چهارم: اعتدال مزاجى است که در بین دو مزاج عرضى اقلیمى قرار مى ‏گیرد

و آن معتدل‏ ترین مزاج براى هر صنفى است که در اقلیم معینى زندگى مى‏ کند.

قسم پنجم: دایره این قسم محدودتر از قسم اول و سوم است‏

و در آن بحث درباره مزاج شخص معینى است که بصورت موجود زنده و سالم در نظر گرفته مى‏ شود و براى او نیز حوادثى در کمین نشسته‏ اند که افراط و تفریط آن را محدود مى‏ سازد.

باید بدانى، هر شخص سزاوار چنان مزاجى است که ویژه خود اوست و بندرت اتفاق مى‏ افتد و یا اصلا اتفاق نمى‏ افتد که شخص دیگرى در کیفیت مزاج بطور کامل همانند او باشد.

قسم ششم: این بخش راجع به اعتدال مزاجى است که کاملا در بین دو حد افراط و تفریط قرار گرفته است‏

و آن مزاجى است که اگر براى کسى میسر باشد بهترین حالت اعتدال مورد احتیاج را بدست آورده است.

قسم هفتم: مزاج مختلف اندام ها

هر اندامى داراى اعتدال مزاج ویژه خود مى ‏باشد و از لحاظ مزاج با اندام هاى دیگر متفاوت است.

مزاج استخوان وقتى معتدل است که خشکى آن بیشتر باشد؛ اعتدال مغز در حالتى است که رطوبت زیاد داشته باشد؛ اعتدال قلب در شرایطى است که از حرارت بهره زیادى برده باشد و عصب موقعى در مزاج معتدل است که از سردى نصیب فراوان برده باشد. مزاج اندام ها نیز بوسیله دو حد افراط و تفریط محدود مى‏ شود ولى این محدود شدن نه به آن اندازه ‏اى است که در مورد مزاج هاى مذکور در بالا توضیح داده شد.

قسم هشتم:

اعتدال مزاج اختصاص به عضوى دارد که بهترین حالت لازم را براى آن نیاز دارد و این حالت کاملا در بین دو حد افراط و تفریط قرار گرفته است. هرگاه چنین مزاجى براى یک اندام معین میسر شود آن اندام شایسته ‏ترین حالات را دریافته است.

لیکن اگر اعتدال مربوط به انواع را در نظر بگیریم، انسان از هر نوع دیگرى به اعتدال حقیقى نزدیک تر است؛ و اگر صنف‏ ها را از این دیدگاه مورد بررسى قرار دهیم به یقین هر صنفى از مردم که در مناطق معدل النهار (استوائى) زندگى مى‏ کند- به شرطى که شرایط نامساعد زمین به آنها آسیبى نرساند، مقصود من از شرایط نامساعد شرایطى است که موقعیت کوهستانى و دریا بوجود مى‏ آورد- از ساکنین جاهاى دیگر، از هر تیره و صنف دیگرى که باشند،به اعتدال حقیقى نزدیک‏ترند.

براى ما واضح است آنهائى که مى‏ پندارند نزدیکى تابش خورشید از اعتدال مزاجى این صنف مى‏ کاهد پندارى نابجا دارند. نزدیکى مسیر اشعه خورشید در این مکان کمتر زیان بخش است و تغییراتى که در هوا بوجود مى‏ آورد نسبت به مکان هاى دیگرى که از خورشید دورتر است کمتر است. آرى هرچند خورشید به آنها نزدیک تر است ولى گذرگاه آن وسیع تر است و ازاین ‏رو نه تنها به ى‏زیان است بلکه سودمند نیز مى‏ باشد. وضع ساکنان آن منطقه عارى از کم و کاستى است و کیفیات مزاجى آنها مشابه است. در چنین مناطقى، هوا گذشته از اینکه به اعتدال مزاج آنها زیانى نمى‏ رساند، همیشه با مزاج معتدل آنها سازگار است. پیش از این در زمینه صحت این نظریه رساله ‏اى نگاشته ‏ایم.

بعد از صنف مربوط به ساکنان مناطق معدل النهار، ساکنان اقلیم چهارم [2]داراى معتدل‏ ترین مزاجند و از این نظر یعنى از نظر اعتدال مزاج در درجه دوم قرار مى‏ گیرند. مردمان اقلیم چهارم با سکنه اقلیم دوم و سوم متفاوتند، زیرا در اقلیم دوم و سوم خورشید گاهى در بالاى سر آنان و نزدیک به آنهاست و از گرمى تابش خورشید بهره‏ مند مى‏ شوند و گاهى خورشید دور است و از گرماى آن بى‏ نصیبند. به همین ترتیب این مردم، نسبت به ساکنان اقلیم پنجم معتدل المزاج ‏ترند. در اقلیم پنجم خورشید هرگز از نزدیک به آنان نمى‏ تابد و به این جهت این مردم نارسیده (داراى رشد کم) و بطئى الحرکت هستند.

اعتدال مزاج در اشخاص، در معتدل ‏ترین شخص و در معتدل‏ ترین صنف متعلق به معتدل‏ ترین نوع وجود دارد.

اما درباره اعتدال مزاج اعضاى بدن این نکته از بدیهیات است که اندام هاى اصلى به اعتدال بسیار نزدیک نیستند و باید بدانى که گوشت از سایر اندام ها به اعتدال نزدیک تر است و بعد از آن پوست قرار مى‏ گیرد. مخلوطى از مقادیر مساوى آب جوشان و آب یخ که براى گرم کردن رگ و خون کافى است و اعصاب را خنک مى‏ کند، در پوست بى‏ اثر است و همچنین خشک‏ ترین اجسام و آبکى‏ ترین آنها چنانچه بخوبى مخلوط شوند و با پوست تماس یابند اثرى‏باقى نمى‏ گذارند.

پندار چنین بوده است که علت تاثیرناپذیرى پوست از بى‏ حسى آن است ولى واقعیت این است که اگر ماده‏ اى با ماده نظیر خودش قرین گردد تاثیرى برهم نخواهند داشت و لیکن اگر ماده‏ اى با ماده مخالف خود قرین شود تاثیرپذیرى ممکن مى‏ شود، همچنان که ترکیب‏ هائى که هرچند در عنصر مشابه ولى در طبائع مختلفند، درهم تاثیر مى‏ کنند. ولى اگر دو جسم از لحاظ کیفیت مشابه مشترک باشد تاثیر آنها برهم چگونه ممکن خواهد بود؟

معتدل‏ ترین پوست در بدن، پوست دست است و در پوست دست، پوست کف دست و از آن معتدل‏ تر پوست گودى کف دست است و باز معتدل ‏تر از آن پوست انگشتان دست و در بین انگشتان نیز پوست انگشت شهادت و در انگشت شهادت نیز پوست بند آخر این انگشت معتدل ‏ترین جائى است که در دست وجود دارد. به این جهت انتهاى انگشت شهادت (بند آخر) و انتهاى سایر انگشتان، بطور طبیعى در سنجش بوسیله لمس به داورى گرفته مى‏ شوند و بر داور واجب است که قضاوت کند و دریابد کدامیک از اندام ها از گزینش اعتدال و خطه عدالت خارج شده است.

بعد از اینکه این مطالب را یاد گرفتى، این نکته را نیز باید بدانى که وقتى داروئى را معتدل مى‏ نامیم مقصود این نیست که داروى مزبور معتدل حقیقى است، زیرا که چنین اعتدالى امکان‏ پذیر نیست و مقصود ما بیان این معنى نیز نخواهد بود که اعتدالى نظیر اعتدال مزاج آدمى دارد، چه در این صورت باید فرآورده‏ اى از گوهر انسان باشد. لیک منظور این است که اگر چنین داروئى بوسیله حرارت غریزى بدن انسان تاثیرپذیر باشد به کیفیتى درمى‏ آید که با کیفیت مزاج آدمى سازگار است و به سوى یکى از دو قطب که اعتدال در مزاج را از بین مى‏برد نمى‏ گراید و چنان تاثیرى نمى ‏بخشد که اعتدال را از بین ببرد. غرض از اعتدال دارو ارزیابى عمل آن در بدن انسان است و اگر بگوئیم فلان دارو گرم یا سرد است، مقصود این نیست که این دارو بالفطره به نهایت گرمى یا سردى رسیده است و بطور ذاتى گرم‏تر یا سردتر از بدن انسان است. تعبیر ما در مورد گرمى و سردى دارو آن است که این دارو در بدن انسان گرمى یا سردى بیشتر از آنچه که بطور طبیعى موجود است ایجاد مى‏ کند. ممکن است داروئى که براى بدن آدمى سرد است براى بدن کژدم گرم باشد و یا بالعکس، داروئى که براى بدن انسان گرم است نسبت به بدن مار سرد باشد. حتى در موردى که داروئى براى بدن زید گرم است ممکن است براى بدن عمرو گرم‏ تر باشد. ازاین‏ روست که به طبیب معالج دستور داده شده است که در تبدیل مزاج از داروئى که نتایج مثبت نمى‏ دهد صرفنظر کند و به داروى دیگرى توسل جوید و هرگز به داروى معینى اعتماد نکند.

تا اینجا کیفیت مزاج معتدل را به حد شایان توضیح دادیم‏



[1]  باعتبار قدما، ارواح مواد بخارى بوده است که از بخش سبکتر اخلاط منشاء مى‏گرفته است و انرژى لازم را جهت اندامها و مغز تامین مى‏کرده است.

[2] اقلیم اول منطقه استوائى، اقلیم دوم منطقه حاره، اقلیم سوم منطقه زیر حاره، اقلیم چهارم منطقه معتدله، اقلیم پنجم منطقه قطبى.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی