طبابت

گر طبیبانه بیایی به سر بالینم ///// به دو عالم ندهم لذت بیماری را

طبابت

گر طبیبانه بیایی به سر بالینم ///// به دو عالم ندهم لذت بیماری را

مشخصات بلاگ

در عصر حاضر سه مکتب طبی به طور عمده نفس می کشند:
طب قدیم!
طب جدید!
طب تلفیقی!
اکثر مطالبی که به اسم طب سنتی و طب قدیم در جامعه تبیین می شود در واقع طب تلفیقی هست!!!
اما بنده در اینجا فقط و فقط قصد دارم به ترویج طب قدیم که پایه ای وحیانی دارد بپردازم.
باشد که مقبول افتد!

آخرین نظرات
نویسندگان

تعریف طب!

سه شنبه, ۲۰ اسفند ۱۳۹۲، ۱۲:۲۷ ق.ظ

گویم: طب‏[1] دانشى‏[2] است که بوسیله آن مى ‏توان بر کیفیات تن آدمى آگاهى یافت. هدف آن حفظ تندرستى در موقع سلامت و اعاده آن به هنگام بیمارى است. شاید کسانى باشند که گویند، طب داراى دو جنبه نظرى و عملى است و من با اطلاق کلمه «دانش» بر آن، طب را فقط با مفهوم «نظرى» معرفى کرده‏ ام. در پاسخ آنان گوئیم: در همه حرفه‏ ها هر دو جنبه نظرى و عملى وجود دارد، در فلسفه نیز جنبه‏ هاى نظرى و عملى هست و به همین منوال در طب نیز شقوق نظرى و عملى وجود دارد. لیکن غرض از اصطلاح «نظرى» و «عملى» مفهوم خاصى است و من ملزم نیستم که در اینجا جز در زمینه طب، منظور واقعى «نظرى» و «عملى» را بیان کنم. اگر گفته مى ‏شود که در طب هم «نظرى» و هم «عملى» وجود دارد نباید مانند بسیارى‏

از پژوهشگران پنداشت که منظور از آن تصور یک بخش «آموزش» و بخش دیگرى بعنوان «کاربرد عملى» است، اما لازم است بدانى که منظور، مفهوم دیگرى است بجز آن، زیرا که طب نظرى و طب عملى هر دو علم است، یکى از آن دانش اصول طب است و آن دگر علم بر اسلوب به کار گرفتن آن؛ یعنى علمى است که براى دو جنبه آن دو لفظ بکار رفته است.

مقصود من از طب نظرى این است که از راه فراگیرى، به اصول آن پى ببریم بدون اینکه اسلوب و روش کاربرد آن را بیان کنیم. مثلا مى‏ گوئیم: تب بر سه نوع است و مزاج بر نه قسم، و این اصول است.

منظور من از بکار بردن لفظ «عملى» در علم طب پى بردن به اسلوب کاربرد این علم است: به ضرورت مثال مى‏ گوئیم: براى علاج ورم‏هاى گرم نخست باید ماده بازدارنده (بازدارنده از پیشرفت بیمارى)، خنک ‏کننده و بروزدهنده (کشاف)[3] را بکار برد، و بعد به داروى بازدارنده داروهاى نرم‏ کننده اضافه کرد. پس از آنکه ورم بکلى فرونشست باید داروهاى محلول (محلولهاى شستشو) استعمال کرد، مگر در ورم‏هائى که بر اثر مواد دفعى و ترشحى اندامهاى اصلى (زنده) ایجاد شده باشند. این تعلیم بشما مى‏ آموزد که چگونه باید عمل کرد.

پس اگر این دو قسم را یاد گرفتى، صاحب دو علم نظرى و عملى هستى، حتى اگر در این زمینه هرگز کارى نکرده باشى.

اینکه گفته ‏اند، تن آدمى را سه حالت است و آن تندرستى و بیمارى و حالتى که نه تندرستى و نه بیمارى است، گفتارى بس ناروا است، درحالى‏ که من فقط از دو حالت تندرستى و بیمارى بحث کرده ‏ام. اگر صاحب آن گفتار اندکى تامل کند درمى ‏یابد که ذکر سه حالت لازم نیست و مى‏ فهمد که از گفتار ما زیانى حاصل نخواهد بود، چه اگر فرض بر قبول سه حالت باشد- و ما فقط دو حالت براى بدن مى‏ دانیم که یکى تندرستى و دیگرى از دست دادن تندرستى است- از دست دادن تندرستى به همان مفهوم حالت سوم است که آن را غیر از بهبودى شمرده‏اند، زیرا سلامت‏[4] سرشت و یا حالتى است که در آن اعمال بدن به درستى سر مى‏ زند و نقطه‏

مقابل آن فقط دور شدن از سلامت‏[5] است و بس. چنین کسانى به میل خود شروطى را به میان مى ‏آورند که هرگز بدان نیازى نیست. گذشته از این، بحث و مجادله در این زمینه شایسته نیست، چه طبیب هرگز در این امر به جدال نمى‏ پردازد. این جدال و بحث چه از جانب طبیب و چه از جانب آنهائى که با طبیب درگیر مى ‏شوند فایده‏اى براى علم طب ندارد. از طریق بحث و جدل به نتیجه راستین رسیدن برازنده حرفه‏هاى غیر طبابت، چون اصول علم منطق است و بهتر است چنان کسانى به چنین رشته ‏اى روى آورند.[6]



[1] ( 1)- طب: معادل دقیق کلمه« طب» کلمه« فیزیک» است، ولى براى اینکه در سطح جهانى قابل درک باشد معادل« پزشکى» براى آن بکار رفته است. پزشکى عبارتست از« هنر یا علم شفاى بیماریها به‏ویژه درمان بیماریها بوسیله اجراى درمانهاى داخلى»( فرهنگ پزشکى دورلند). پزشکى با تعریف فوق الذکر با حالات مختلف بدن سروکار دارد و بدین ترتیب- شاخه‏اى از فیزیک( طبیعیات) است.

[2] ( 2)- دانش( به اعتبار قدیم) اساسا دو وجهى است، دانش بدنها و دانش راه و رسم زندگى. دانش به معنى اعم، فلسفه نامیده مى‏شود و به سه شاخه تقسیم مى‏شود: فیزیک، ریاضیات و ما بعد الطبیعه. فیزیک درباره نیروها و خواص ماده و پدیده‏هاى جسمى بحث مى‏کند و بدین- ترتیب فلسفه طبیعى نام مى‏گیرد و شامل شیمى، زیست‏شناسى و روان‏شناسى است.

[3] ( 3)- مراد از بروزدهنده شاید ظاهرکننده عفونت بوده است، به‏هرحال براى آگاهى بیشتر خواننده در ذیل تعریف لغوى کشف را آورده‏ایم:

کشف در لغت رفع حجاب است و در اصطلاح، اطلاع بر ماوراء حجاب است و آگهى یافتن از حقایق امور است از ماوراء حجاب.( دستور العلماء، جلد 3، صفحه 124).

[4] ( 4)- سلامت حالتى از موجود زنده را گویند که همه قسمتها و اندامهاى وى بدون عیب و در حالتى مناسب باشد و بیمارى، هرگونه ناخوشى بدن یا اندامى مخصوص و یا بخشى از بدن را گویند.( فرهنگ و بستر، جلد اول، 1970).

[5] ( 5)- به‏ طورى‏ که ملاحظه مى ‏گردد، در اینجا ابن سینا به مسئله ‏اى بس حساس و دقیق یعنى سرزدن اعمال حیاتى( فیزیولوژى) بدن اشاره مى‏ کند و آن را درصورتى ‏که به درستى و بطور فیزیولوژیک انجام گیرد حالت سلامت بدن دانسته است و نقطه مقابل آن را بیمارى مى‏ نامد.

این تعریف با توجه به آنچه امروز هم مورد نظر مى‏ باشد از اهمیت ویژه‏اى برخوردار است و به نظر مى ‏رسد که از بسیارى تعاریف موجود امروزى گویاتر و رساتر باشد. در ایران باستان به این امر توجه خاصى مبذول داشته ‏اند، مثلا:

در دینکرت آمده است که سلامت بر دو قسم است: اول سلامت تن و دوم سلامت روان، و پزشک را دو نوع قلمداد کرده است، پزشک روحانى و پزشک جسمانى.

[6] ابن سینا، حسین بن عبد الله - مترجم: شرفکندى، عبد الرحمن، قانون (ترجمه شرفکندى)، 8جلد، سروش - تهران، چاپ: دهم، 1389 ه.ش.

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی