طبابت

گر طبیبانه بیایی به سر بالینم ///// به دو عالم ندهم لذت بیماری را

طبابت

گر طبیبانه بیایی به سر بالینم ///// به دو عالم ندهم لذت بیماری را

مشخصات بلاگ

در عصر حاضر سه مکتب طبی به طور عمده نفس می کشند:
طب قدیم!
طب جدید!
طب تلفیقی!
اکثر مطالبی که به اسم طب سنتی و طب قدیم در جامعه تبیین می شود در واقع طب تلفیقی هست!!!
اما بنده در اینجا فقط و فقط قصد دارم به ترویج طب قدیم که پایه ای وحیانی دارد بپردازم.
باشد که مقبول افتد!

آخرین نظرات
نویسندگان

۹۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دانلود کتاب قانون بوعلی سینا» ثبت شده است

خواب انواع خستگى را از بین مى‏ برد و موادى را که بیش از حد میل به تخلیه دارند محبوس مى‏ سازد. تنها مواد زائدى که نزدیک پوست قرار دارند بوسیله خواب محبوس نمى‏ شوند و خواب حتى به دفع آنها کمک مى ‏کند. علت این کمک نیز آن است که خواب حرارت را در داخل نگه می دارد و غذا را در بدن توزیع مى‏ کند و بعد از آن، قسمتى را که دفع‏ شدنى است و نزدیک پوست گرد آمده است آزاد مى ‏کند. لیکن بیدارى در دفع مواد زائد موثرتر از خواب است و موادى را که آماده به جریان افتادن هستند بجریان مى‏ اندازد.

  • سعید !!!

خواب و آرامش بسیار شبیه هم هستند و بیدارى مشابه حرکت است. لیکن خواب و بیدارى ویژگى‏ هائى دارند که نمى ‏توان آن را نادیده گرفت. مى‏ گوئیم: حرارت غریزى بر اثر خواب متوقف مى‏ شود و نیرو را از سر مى‏ گیرد و همه نیروهاى طبیعى را تقویت مى‏ نماید. خواب مجارى روان نفسانى را مرطوب مى‏ کند، آنها را بر اثر رطوبت سست مى‏ گرداند و گوهر روان را تیره (تکدیر) مى ‏نماید و از گداختن بازمى ‏دارد. در این حالت نیروهاى نفسانى به سستى مى ‏گرایند.

  • سعید !!!

یکى از انواع آب هاى مطلوب آب باران است، بویژه بارانى که در تابستان مى ‏آید و از ابرهاى همراه غرش رعد ناشى مى ‏شود. بارانى که از ابرهاى همراه با بادهاى توفانى حاصل مى‏ شود بوسیله بخار مولد و ابر بارنده تیرگى مى ‏گیرد و گوهر نابش ناباب مى‏ گردد و در آن کدورت بوجود مى ‏آید. آب باران با اینکه از آب هاى مطلوب است خیلى زود متعفن مى ‏شود، زیرا این آب بسیار لطیف است و تباه ‏کنندگان خاکى و هوائى در آن زود تاثیر مى‏ گذارند و تعفن در آن راه مى ‏یابد. اگر آب متعفن شود اخلاط را در بدن به عفونت دچار مى سازد و با سینه و صدا ناسازگار است. گروهى معتقدند تعفن سریع آب باران از آن است که باران زاده بخارى است که از رطوبت هاى گوناگون از زمین برمی خیزد و مجددا به زمین برمی گردد. اگر پندار آنان درست بود و منشاء باران همان بود که آنها مى ‏گویند آب باران جزو آبهاى نامطلوب بود و کسى آن را نمى‏ ستود. گفتار آنان درست نیست. علت تعفن سریع آب باران لطافت گوهر است و هر لطیف گوهرى براى تعفن آمادگى کامل دارد. اگر آب باران را بیدرنگ بجوشانند تعفن را کمتر پذیرا خواهد بود.اگر کسى موقعى بناچار آب باران متعفن را بنوشد و مواد ترش (حموضات) در پى آن بخورد زیانى بدو نمى‏ رسد.

آب چاه و قنات در مقایسه با آب سرچشمه نامطلوب بشمار مى‏ رود، چه این آب مدت ها در دل خاک زندانى بوده است، با خاکى‏ ها آمیخته است و مواد متعفن در آن وارد شده است. این آب بوسیله نیروى بازوى انسان و با بکار بردن فن و حیله به بیرون تراویده است. آبى نیست که داراى نیروى جهش و حرکت بطرف سطح زمین باشد. بدترین نوع این آبها آبى است که در لوله ‏هاى سربى جریانش داده ‏اند. سرب از نیروى آب مى‏ کاهد و غالبا سبب قرحه روده مى ‏شود.

  • سعید !!!

آب یکى از عناصر اصلى است و تنها همین عنصر است که وجودش در تمام غذاهاى تناول‏ شده ضرورى است. آب بخودى خود مغذى نیست ولى موجب رانده شدن غذا مى‏ گردد و در بلع و فرودادن آن کمک مى‏ کند.

اینکه گفتیم آب مغذى نیست دلیلش این است که آب جسمى است بسیط و تا موقعى که بسیط است و ترکیب نیافته است نمى ‏تواند مغذى باشد. عنصر غذائى عنصرى است که نیرویش بتواند بخون تبدیل گردد و بعد از «خون شدن» شکل اندام انسان را بخود بگیرد. چنین عنصرى حتما باید از سادگى بحالت ترکیبى تبدیل شده باشد.

آب گوهرى است که غذا را روان و رقیق مى ‏گرداند و آن را همراهى مى ‏کند تا به درون رگ ها برسد و تا موقع خارج شدن از بدن، همراه آن است. در تمام کارهاى غذا به آب نیاز هست و کمک آن لازم مى ‏باشد.

  • سعید !!!

درد را به سه طریق مى ‏توان تسکین داد.

1- با ریشه ‏کن کردن عامل درد و خارج کردن این عامل از اندام، مانند موارد دردهائى که با ضماد شبت (شوید) و بذر کتان معالجه مى‏ شوند. در این دردها ضماد را بر موضع درد مى‏ گذارند، اندام دردمند بى ‏درد مى‏ گردد.

2- بوسیله عامل رطوبت ‏بخش و خواب ‏آور مانند مواد سکرآور که بوسیله آن نیروى احساس ‏کننده کم مى‏ شود و درد تسکین مى ‏یابد.

3- بوسیله ماده ‏اى که سردى مى‏ دهد و سرد مى‏ کند، مانند انواع مواد مخدر. لیکن تسکین ‏دهنده راستین همان طریقه اول است.

  • سعید !!!

دستور چهارم:

خردسالان باید از نبیذ (نوشابه انگور و خرما) بپرهیزند، بویژه خردسالانى که گرم و ترمزاجند زیرا زیانى که از نبیذ پیدا مى‏ شود پیدایش زرد آب در نوشنده آن است،که زود به تن آنها سرایت مى ‏کند. نفع نبیذ که ریزش زردآب و یا ترى بخشیدن به مفاصل است براى خردسالان مورد نیاز نیست زیرا زهره آنها بحدى نمى‏ رسد که احتیاج بدفع آن همراه ادرار موجود باشد و مفاصل آنها کارى به تر گردانیدن ندارد. باید کارى کرد که آب گواراى پاک را همیشه آرزو کنند.

  • سعید !!!

دستور سوم:

وقتى کودک به شش سالگى رسید، باید او را به معلم و شخص ادب‏آموز سپرد و بتدریج به کسب تحصیلش واداشت. نباید او را بزور وادار کرد که یکدفعه کتاب را بگیرد و از خود دور نسازد. از شش سالگى به بعد شست ‏وشو کاهش مى ‏یابد و طفل قبل از غذا خوردن بیشتر بازى مى‏ کند.

  • سعید !!!

دستور دوم:

وقتى کودک از خواب بیدار شد، بهتر آنست که استحمام شود و بعد بمدت یک ساعت با اسباب بازى‏ هایش و یا بمنظور بازى کردن تنها گذاشته شود، سپس کمى غذا بخورد و از آن به بعد زیادتر از پیش به بازى بپردازد، باز استحمام کند و غذا بخورد و تا حد ممکن نگذارند در وقت غذا خوردن آب بنوشد، زیرا آب غذاى خام را قبل از هضم شدن به درون مى ‏راند.

  • سعید !!!

دستور اول:

باید بسیار مراقب بود که در اوان انتقال کودک به مرحله خردسالى، اخلاق و رفتار وى پسندیده و معتدل گردد. براى این منظور نباید کارى کرد که کودک به خشم زیاد، ترس زیاد، اندوه و شب ‏بیدارى زیاد برخورد کند و یا دچار شود. هرچه را طفل آرزو کرد باید زود برآورده شود و از هر چیز نفرت داشت از وى دور گردد. در این دستور دو نفع وجود دارد:

  • سعید !!!

هرچند یکى از دو نوع عوامل احساس و درد، سوء مزاج مختلف است، لیکن هر سوء مزاجى که روى مى ‏دهد از جنس مختلف نیست، بلکه سوء مزاجى که علتش گرمى ذاتى و یا سردى ذاتى یا خشکى عرضى باشد دردى دارد. در سوء مزاجى که از نمناکى پدید مى‏ آید احساس درد در میان نیست، زیرا گرم و سرد دو کیفیت موثر و خشکى و ترى دو کیفیت متاثرند و از جنسى نیستند که جسمى بوسیله آنها بر جسم دیگر اثر بگذارد، بلکه جسمى از جسم دیگر بوسیله آنها تاثیر مى‏ پذیرد. پس چرا خشکى روى‏ آور موجب درد و آزار است؟ زیرا عاملى، آزاردهنده ‏اى از جنس دیگرى را با خود مى ‏آورد که عبارت از جدائى‏ اندازى در پیوند (تفرق الاتصال) است. خشکى از آنجا که بسیار بند آورنده است ممکن است پیوستگى اندام را به گسستگى تبدیل نماید و از همین جدائى اندازى است که درد و آزار میزاید و بس.

لیکن راى جالینوس در این باره- اگر صائب باشد- بر این است که سبب ذاتى هر دردى فقط این جدائى افتادن ‏ها در پیوندهاست و چیز دیگرى نیست. به عقیده وى درد ناشى از گرمى از آن است که گرمى جدائى ‏انداز است؛ سردى از آن جهت آزار مى‏ رساند که همواره جدائى پیوندها با آن همراه است، زیرا سردى از آنجا که غلظت و تراکم شدید ببار مى ‏آورد اجزاء را جمع مى ‏کند. بدیهى است اجزائى بجاى گرد آمدن کشیده مى‏ شوند که از جائى که کشیده شده‏ اند جدا گردند.

  • سعید !!!