طبابت

گر طبیبانه بیایی به سر بالینم ///// به دو عالم ندهم لذت بیماری را

طبابت

گر طبیبانه بیایی به سر بالینم ///// به دو عالم ندهم لذت بیماری را

مشخصات بلاگ

در عصر حاضر سه مکتب طبی به طور عمده نفس می کشند:
طب قدیم!
طب جدید!
طب تلفیقی!
اکثر مطالبی که به اسم طب سنتی و طب قدیم در جامعه تبیین می شود در واقع طب تلفیقی هست!!!
اما بنده در اینجا فقط و فقط قصد دارم به ترویج طب قدیم که پایه ای وحیانی دارد بپردازم.
باشد که مقبول افتد!

آخرین نظرات
نویسندگان

بدان که‏ فضیلت و شرف آن را این بس که وارد است «العِلمُ عِلمان: عِلمُ الأبدان، و عِلمُ الأدیان»[1]. و با علم دین- که اساس مبدأ و معاد و علت غائى آفرینش و غایت کمال دانش و بینش است- قرین و مقدّم داشته شده؛ زیرا که تحصیل علم دین و اشتغال به وظایف اعمال آن‏- از طاعات و عبادات-، موقوف بر صحّت بدن و سلامت حواسّ و مدارک و قوا است، و صحّت و سلامت آن‏ها موقوف به دانستن اسباب و علامات هر یک و رعایت قوانین «کلّیه» و «جزئیه»، «علمیه» و «عملیه» آن است که اگر از آن انحراف ورزد و میل به مرض نماید، باز بر جادّه استقامت [و] صحّت راجع نماید و مستقیم دارد. و همین امور عبارت از «علم طبّ» است.

  • سعید !!!

و غایت و غرض آن، حفظ صحّت حاصله و استرداد صحّت زایله است.

و موضوع آن بدن انسان است؛ زیرا که بحث طبیب همگى مقصور بر عوارض ذاتیه آن است از حیثیت صحّت و مرض و حالت متوسطه میان آن هر دو- بنا بر رأى جالینوس- و بر علم به اسباب آن‏ها و بر معرفت و دلایل و علامات آن‏ها، و بر طریقه حفظ و معالجه آن‏ها.

بدان که طبّ، اوّلًا منقسم مى‏ گردد بر دو جزء: یکى علمى، که آن را «نظرى» گویند، و دیگرى عملى؛ یعنى «علم عملى».

  • سعید !!!

الحمدُ للّهِ الذی خلق الانسان فی أحسن تقویم و شرّفه بتشریف الروح و العقل القویم و ایّده بتأیید النّفس السّلیم و الذّهن المستقیم، ثم ردّه الی اسفل السافلین‏ عالم الکون و التجسیم؛ و أبّدهُ بالحرارة الغریزیّة و الرّطوبة الأصلیة و الأرواح و القوی الجسمانیّة لیصدر عنه الأفعال، و ابتلاهُ بالأمراض و الأعلال و عَلَّمهُ طریق المعالجة و معرفة الأسباب و علامات الکلّیة و الجزئیّة العلمیّة و العملیّة بالتدبّر فی الأغذیة و الأدویة بالرعایة الستّة الضروریة لردّ الصحّة الزائلة و حفظها الحاصلة.

و الصلاة و السلام علی سیّد أنبیائه و سند اولیائه محمد المصطفی و علیّ المرتضی و أولادهما الذین هم أهل الاصطفاء و أذهب اللّه عنهم الرِّجس و طهّرهم تطهیراً.

امّا بعد، مى‏ گوید بنده خاطى، محمّد حسین بن محمد هادى العقیلى العلوى- غفر اللّه ذنوبهما و ستر عیوبهما-

  • سعید !!!

بیدارى در تمام کنش‏هاى خود برعکس خواب است. لیکن اگر بیدارى از حد بگذرد، مزاج مغز بهم مى ‏خورد و به نوعى خشکیدن مبتلا مى ‏شود و ناتوان مى‏ گردد، در نتیجه به نیروى عقل اختلال روى مى ‏آورد، اخلاط مى ‏سوزند و بیماری هاى شدید بروز مى‏ کنند. خواب بیش از حد داراى کنش متفاوتى است، باین معنى که نیروى نفسانى را کند و کم ‏احساس مى‏ گرداند؛ به مغز سنگینى روى مى ‏آورد و چون تحلیل رفتن در موقع خواب متوقف مى ‏شود،

  • سعید !!!

خواب انواع خستگى را از بین مى‏ برد و موادى را که بیش از حد میل به تخلیه دارند محبوس مى‏ سازد. تنها مواد زائدى که نزدیک پوست قرار دارند بوسیله خواب محبوس نمى‏ شوند و خواب حتى به دفع آنها کمک مى ‏کند. علت این کمک نیز آن است که خواب حرارت را در داخل نگه می دارد و غذا را در بدن توزیع مى‏ کند و بعد از آن، قسمتى را که دفع‏ شدنى است و نزدیک پوست گرد آمده است آزاد مى ‏کند. لیکن بیدارى در دفع مواد زائد موثرتر از خواب است و موادى را که آماده به جریان افتادن هستند بجریان مى‏ اندازد.

  • سعید !!!

خواب و آرامش بسیار شبیه هم هستند و بیدارى مشابه حرکت است. لیکن خواب و بیدارى ویژگى‏ هائى دارند که نمى ‏توان آن را نادیده گرفت. مى‏ گوئیم: حرارت غریزى بر اثر خواب متوقف مى‏ شود و نیرو را از سر مى‏ گیرد و همه نیروهاى طبیعى را تقویت مى‏ نماید. خواب مجارى روان نفسانى را مرطوب مى‏ کند، آنها را بر اثر رطوبت سست مى‏ گرداند و گوهر روان را تیره (تکدیر) مى ‏نماید و از گداختن بازمى ‏دارد. در این حالت نیروهاى نفسانى به سستى مى ‏گرایند.

  • سعید !!!

یکى از انواع آب هاى مطلوب آب باران است، بویژه بارانى که در تابستان مى ‏آید و از ابرهاى همراه غرش رعد ناشى مى ‏شود. بارانى که از ابرهاى همراه با بادهاى توفانى حاصل مى‏ شود بوسیله بخار مولد و ابر بارنده تیرگى مى ‏گیرد و گوهر نابش ناباب مى‏ گردد و در آن کدورت بوجود مى ‏آید. آب باران با اینکه از آب هاى مطلوب است خیلى زود متعفن مى ‏شود، زیرا این آب بسیار لطیف است و تباه ‏کنندگان خاکى و هوائى در آن زود تاثیر مى‏ گذارند و تعفن در آن راه مى ‏یابد. اگر آب متعفن شود اخلاط را در بدن به عفونت دچار مى سازد و با سینه و صدا ناسازگار است. گروهى معتقدند تعفن سریع آب باران از آن است که باران زاده بخارى است که از رطوبت هاى گوناگون از زمین برمی خیزد و مجددا به زمین برمی گردد. اگر پندار آنان درست بود و منشاء باران همان بود که آنها مى ‏گویند آب باران جزو آبهاى نامطلوب بود و کسى آن را نمى‏ ستود. گفتار آنان درست نیست. علت تعفن سریع آب باران لطافت گوهر است و هر لطیف گوهرى براى تعفن آمادگى کامل دارد. اگر آب باران را بیدرنگ بجوشانند تعفن را کمتر پذیرا خواهد بود.اگر کسى موقعى بناچار آب باران متعفن را بنوشد و مواد ترش (حموضات) در پى آن بخورد زیانى بدو نمى‏ رسد.

آب چاه و قنات در مقایسه با آب سرچشمه نامطلوب بشمار مى‏ رود، چه این آب مدت ها در دل خاک زندانى بوده است، با خاکى‏ ها آمیخته است و مواد متعفن در آن وارد شده است. این آب بوسیله نیروى بازوى انسان و با بکار بردن فن و حیله به بیرون تراویده است. آبى نیست که داراى نیروى جهش و حرکت بطرف سطح زمین باشد. بدترین نوع این آبها آبى است که در لوله ‏هاى سربى جریانش داده ‏اند. سرب از نیروى آب مى‏ کاهد و غالبا سبب قرحه روده مى ‏شود.

  • سعید !!!

آبها از حیث گوهر یکى هستند، لیکن بوسیله آمیزه‏ هاى خارجى و کیفیاتى که بر آن‏ها چیره مى ‏شود تغییر حالت مى‏ دهند. بهترین آبها آب چشمه‏ سار است لیکن نه هر چشمه ‏سارى. بهترین آب در چشمه ‏هائى است که از خاک آزاد (خالص) مى‏ جوشد و آن خاک بوسیله کیفیات و هیئت ‏هاى بیگانه دربرگرفته نشده است. بعد از این نوع چشمه ‏ها، چشمه‏ اى که از سنگ بیرون مى ‏آید و از زمین هیچ تعفنى به آن سرایت نمى‏ کند قرار دارد. لیکن آب خاک آزاد بهتر از آب برآمده از سنگ است. اصطلاح چشمه ‏سار آزاد شامل همه چشمه‏ هاى تشکیل شده از خاک آزاد نمى ‏شود؛ شرط لازم این است که آب جارى باشد، تابش خورشید به آن برسد و بادها بر آن بوزند. در چنین حالتى است که آب جارى مطلوب‏ تر از آب سرچشمه است. لیکن سر باز بودن آب راکد مطلوب نیست و بهتر است چنین آبى درونى و پوشیده باشد.

  • سعید !!!

آب یکى از عناصر اصلى است و تنها همین عنصر است که وجودش در تمام غذاهاى تناول‏ شده ضرورى است. آب بخودى خود مغذى نیست ولى موجب رانده شدن غذا مى‏ گردد و در بلع و فرودادن آن کمک مى‏ کند.

اینکه گفتیم آب مغذى نیست دلیلش این است که آب جسمى است بسیط و تا موقعى که بسیط است و ترکیب نیافته است نمى ‏تواند مغذى باشد. عنصر غذائى عنصرى است که نیرویش بتواند بخون تبدیل گردد و بعد از «خون شدن» شکل اندام انسان را بخود بگیرد. چنین عنصرى حتما باید از سادگى بحالت ترکیبى تبدیل شده باشد.

آب گوهرى است که غذا را روان و رقیق مى ‏گرداند و آن را همراهى مى ‏کند تا به درون رگ ها برسد و تا موقع خارج شدن از بدن، همراه آن است. در تمام کارهاى غذا به آب نیاز هست و کمک آن لازم مى ‏باشد.

  • سعید !!!

درد را به سه طریق مى ‏توان تسکین داد.

1- با ریشه ‏کن کردن عامل درد و خارج کردن این عامل از اندام، مانند موارد دردهائى که با ضماد شبت (شوید) و بذر کتان معالجه مى‏ شوند. در این دردها ضماد را بر موضع درد مى‏ گذارند، اندام دردمند بى ‏درد مى‏ گردد.

2- بوسیله عامل رطوبت ‏بخش و خواب ‏آور مانند مواد سکرآور که بوسیله آن نیروى احساس ‏کننده کم مى‏ شود و درد تسکین مى ‏یابد.

3- بوسیله ماده ‏اى که سردى مى‏ دهد و سرد مى‏ کند، مانند انواع مواد مخدر. لیکن تسکین ‏دهنده راستین همان طریقه اول است.

  • سعید !!!